مردم = «لشکر قابلمه بهدست»!!
اگر «مرگ موش» هم توزیع بشود مردم در صف میایستند!
نمایندگان مردم = وکیلالدوله!
حضور مردم در سفرهای استانی = علامت گرسنگی مردم!!
49/5 درصد از مردم = بیقانون و طرفدار خشونت!!
هر صدای منتقد و دلسوز = افراطی و خشونتطلب!!
موجسوارن سیاسی- یک بار برای همیشه تکلیف خود را با واژه «مردم» روشن کنند
به گزارش پایگاه 598 به نقل از کیهان، در حالی که به بهانه انتخابات اخیر ریاست جمهوری، عدهای از مسئولان دولتی از کنار گذاشتن همه تجارب تلخ سیاسی با کشورهایی که سالها در حق مردم ما ظلم و ستم روا داشتهاند سخن میگویند و در حالی که به بهانه تعامل با جهان عدهای حتی حاضرند از برخی مبانی و اصول خدشهناپذیر انقلاب هم کوتاه بیایند! و بالاخره در حالی که به گفته رئیس جمهور هنرمند ارزشی و غیرارزشی نداریم و همه و هر چه هست خوب مطلق است، عدهای از مقامات دولتی- که به دشمنان این مردم از گل نازکتر نمیگویند- مردم را مورد توهین قرار داده و به جای وحدتآفرینی در داخل، سعی در ایجاد شکاف و انشقاق در صفوف مردم دارند! به مجلس میتازند و هر صدای منتقد و دلسوزی را با برچسب افراطی و خشونتطلب پاسخ میدهند و با حربه عدم درک پیام رأی مردم آنها را مینوازند!
این تعارض و دوگانگی از کجا ناشی میشود و چه ثمری در پی خواهد داشت؟! بالاخره مردم از دید این افراد چه هستند و در عمل برای آنها چه ارزشی قائلند؟ رأی و اندیشه مردم تا چه زمانی محترم و پسندیده است؟ تا آن هنگام که جناح سیاسی شما را پشتیبانی و انتخاب کند یا نه! مردم فارغ از این که شما یا دیگری را برگزینند، محترمند؟ سخنان مشاور ارشد رئیس جمهور پرده از بسیاری از حقایق برداشته و پاسخ روشنی به این دست پرسشها میدهد منطق این افراد، دقیقا همان منطقی است که چند سال قبل رئیس جمهور آمریکا مطرح کرده بود و میگفت «هر که با ما نیست بر ماست»! وقتی 49/5 درصد از مردم کشور به صراحت و بدون هیچ ابهام و ایهامی توسط نزدیکترین فرد به رئیس جمهور مورد توهین قرار میگیرند و به بیقانونی و طرفداری از خشونت متهم میشوند، چه منطقی جز آنچه گفته شد را میتوان برای آن تصور کرد؟! در این نگاه مردم وسیلهاند تا جناح خاص سیاسی به قدرت برسد. پس اگر این وسیله! به وظیفهای که جناح خاص برای آن تعریف کرده است عمل نکرد مستحق هر نوع توهین و تحقیر است! فراموش نکنیم این سخن- و موارد مشابه که در مدت اخیر زیاد شنیده شده- از اردویی به گوش میرسد که پیش از این سالها نظام را- و نه یک دولت خاص را- به تقسیم مردم به شهروند درجه یک و درجه دو متهم میکرد! سالها از تبعیضهای ناروا سخن میگفت و سالها دم از مردمسالاری میزد و خود را یگانه گروه معتقد و متکی به مردم میدانست و حتی برای این کار به اردوکشی خیابانی و بهکارگیری اراذل و اوباش به جای مردم و آتش زدن سطل زبالهها دست زد!
اکنون همانها هر که را که به تفکر و نامزد خاصی رأی نداده بیقانون میدانند حتی اگر این «هر که» نیمی از مردم کشورمان باشند! به واقع اگر در گذشته چنین سخنی توسط یک مقام رده چندم دولتی گفته میشد، رسانههای زنجیرهای شما چه گلویی چاک میکردند و چه فریاد وا مردمی سر میدادند!؟ و امروز چه شده که قبیلهگرایی سیاسی، آنها را از عمل و حتی تظاهر به پایبندی به شعارهای پیشین بازداشته است؟ آیا در عقیدهتان راجع به مردم تجدید نظر کردهاید یا نه براساس مستنداتی واقعا نیمی از مردم را ضد قانون میدانید؟!
واقعیت این است که هیچ اتفاق تازهای نیفتاده است! این سخن هم حرف نویی نیست و این اردوگاه از این گونه سخنان فراوان دارد! در دوره اصلاحات همین افراد مردم را با وقاحت و بیپروایی «لشکر قابلمه بهدست» معرفی کردند و در توهینی آشکار مدعی شدند که اگر «مرگ موش» هم توزیع بشود مردم در صف میایستند! آنها که تا دیروز برای حفظ شأن مجلس- که البته والا و بالاست و باید حفظ شود- به دروغ اشک تمساح میریختند و فریاد میزدند و گلایه میکردند که دولت نسبت به مجلس بیمهری میکند و مجلس را در رأس نمیداند امروز، عصاره فضائل ملت در نظرشان آنقدر بیارزش و بیمقدار است که سودای تغییر قانون و امکان انحلال مجلس منتخب مردم توسط رئیس جمهور را دارند! آنها که دیروز عدهای از نمایندگان مردم را وکیلالدوله! مینامیدند و نماینده آزاد و مردمی را کسی میدانستند که دائم در حال درگیری و نزاع با دولت باشد، امروز از چند سؤال بهحق نمایندگان و هشدار درباره چند تخلف آشکار و انحراف خطرناک آنها به تنگ آمدهاند و برای نمایندگان خط و نشان میکشند و از حالا برای انتخابات آینده برنامهریزی میکنند و نقشه میکشند تا مجلسی همسو با دولت- و به تعبیر دیروز خودشان وکیلالدوله- تشکیل دهند! اینها گوشهای از اعتقاد و باور این جناح نسبت به مردم است که هنوز در ذهن و خاطر مردم باقی است و بالاترین سند دروغگویی مدعیان حمایت از مردم، فتنه 88 بود که رأی تاریخی و بینظیر مردم را برنتافتند و به خوشرقصی برای آمریکا و اسرائیل پرداختند و امروز هم بیشرمانه و با رأی همان مردم به رئیس جمهور محترم، رنگ عوض کرده و در پوستینی جدید خود را حامی رئیس جمهور جا زده و دوباره بر مناصب دست پیدا کرده و به جای قدرشناسی از ولینعمتهای خود، توهین به آنها را پیشه خود کردهاند!
همین تفکر بود که تا دیروز حضور مردم در سفرهای استانی را علامت گرسنگی مردم میدانست و آن را به «رقص دلفینها» برای کسی که برایشان غذا میانداخت تشبیه میکرد و هر حرکتی که مردم در آن حضور داشتند و از ایمان و عشق مردم شور و نشاط میگرفت «پوپولیستی»، سازماندهی شده و خالی از عقلانیت میدانست و حضور در جمع مردم را بیثمر و عوامفریبی! همانها که تا دیروز معتقد بودند به جای رفتن به این شهر و آن شهر، میتوان در مرکز با نخبگان نشست و مسائل را حل کرد، امروز سفر استانی دولت را- که کاری خوب و پسندیده و ضروری است- از منظر دیگری تفسیر میکنند و همه حرفهای دیروزشان را به طاق نسیان و فراموشی کوفتهاند! امروز هر کاری خوب است و استقبالها «خودجوش» و مردمی!
اما چه خوب است صاحبان این تفکر- که در اصل تفکری نیست جز موجسواری سیاسی- یک بار برای همیشه تکلیف خود را با واژه «مردم» روشن کنند و بگویند مردم تا کجا و تا چه اندازه برای آنها اهمیت دارند؟ آستانه تحمل رفتار مردم برای آنها تا کجاست چه وقت مردم ارزشمندند و چه وقت بیارزش؟ از نظر آنها این مردم همان مردمیاند که امام راحل رأی آنها را میزان میدانستند یا نه رأیشان وقتی میزان است که آنها را بر مسند بنشاند!؟ اصلا نسبت شما با رئیس جمهوری که با رأی مردم انتخاب شده و خود را خدمتگزار مردم میداند چیست؟! شما در لوای کسی جمع شدهاید که بالاترین توفیق خود را انتخاب توسط مردم و بالاترین فخرش را برآمدن از عهده امانت مردم میداند پس چگونه این همه تضاد در دیدگاه و مشرب شماست؟! یقیناً این همه دورویی و پنهان کردن نیات درونی و تظاهر به رفتار و عقیدهای دیگر از نگاه تیزبین مردم پنهان نمیماند.
منبع: ir.598